مطلب ارسالی ازf.nikrouz

تبلیغات

مطلب ارسالی ازf.nikrouz

 

داستانی زیبا از پائولو کوئیلو

 

 

داستانی زیبا از پائولو کوئیلو

 

سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد.

 

ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل!.


یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید.


ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود.


اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید


صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست !


ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند !


قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت : نمی دانم چه بگویم ؟! سخن هر دو را شنیدم :


یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند !


وسوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد ...!

 




مطالب مرتبط
بخش نظرات
این نظر توسط hamed در تاریخ 1391/9/10/5 و 23:44 دقیقه ارسال شده است

[Comment_Gavator]

متاثر شدم ،بسیار زیبا


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







.